رسارسا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

شکوفه بهارم

شب چله و حافظ خوانی

معاشران گره از زلف یار باز کنید شبی خوشست بدین قصه اش دراز کنید       شب چله سال 90 اولین سالی که یک فرشته کوچولوی معصوم و شیطون کنار سفره انار و هندونه من و همسر گلم نشست... پسردلبندم شکوفایی گلهای آرزوهایت را آرزومندم از عمق جان از طرف مامان و بابات ...
15 دی 1390

بدون عنوان

  تمام کودکی های منی وقتی شانه های کوچکت پناهگاه استوار  روح پریشانم می شود! لذت لمس پیکر معصوم تر از باران توست که مرا وادار به دوست داشتن می کند ودستهای کوچک فرشته گونه ات را بر صورت خراشیده ام می کشی شرمسار می شوم که تو پاداش کدامین عبادت به جای ناورده ام هستی اینگونه خوب و پاک و بزرگ...! با تمام احترام قلبی تقدیم می کنم به تو رسای نازنینم ...
9 دی 1390
1